اين
يک تصميم بزرگ در راستاي مدرن کردن يونايتد در اروپا بود تا بتواند اين
تيم را وارد قرن 21 کند. اکنون 10 سال از اين موضوع گذشته و يونايتدها به
دوران پيش از کيروش، يعني به فرم بريتانيايي خود بازگشتهاند. اين موضوع
براي هواداران اين تيم به هيچ وجه قابل پذيرش نيست.
منچستريونايتد
در حال به پايان رساندن فصل گذشته با عنوان قهرماني بود ولي تنها ثانيهها
در ديدار پاياني فصل، سرنوشت را رقم زدند. بله؛ جام از دست آنها پريد.
از
دست دادن جام قهرماني در فصل گذشته ممکن است بهترين اتفاقي باشد که
ميتوانسته براي منچستريونايتد بيفتد زيرا الکس فرگوسن از اين طريق
ميتواند سران باشگاه را زير فشار بگذارد تا تيمش را تقويت کنند. با اضافه
شدن شينجي کاگاوا مشخص بود يونايتدها قصد پيشرفت کردهاند.
خريد
رابين فن پرسي نيز براي هواداران بسيار خوب بود ولي بازيکنان بزرگ ديگري
نيز بايد به اين تيم بيايند تا خيال هواداران راحت شود. شياطين سرخ در حال
حاضر نميتوانند با تيمهايي مانند چلسي، رئال مادريد، بارسلونا و به خصوص
منچسترسيتي رقابت شانه به شانهاي داشته باشند، اين بدان معنا است که
فرگوسن در فصل نقل و انتقالات بايد با هوشياري بسيار بيشتري عمل کند.
خريد
کاگاوا براي اين تيم بسيار خوب است زيرا خلاقيت و هوشياري که در اين تيم
به فراموشي سپرده شده بود تا حدودي بازگشته است. سرمايه گذاري در يک تيم
مهم است ولي خريدهاي هوشمندانه نکته کليدي است که بايد در هنگام خريد کردن
توجه ويژهاي به آن شود. يونايتدها بايد کاري کنند که بتوانند خود را در
کنار تيمهايي که در نقل و انتقالات پولهاي فراواني خرج ميکنند نگه
دارند. چيزي که موجب شده يونايتدها از رقيب همشهري خود عقب بمانند بيشتر به
تاکتيک مربوط ميشود نه کيفيت بازيکنان.
*داشتن ديد باز
سال
2002 کارلوس کيروش به اولدترافورد آمد تا جانشين استيو مکلارن شود.
کيروش پيش از آن با تيمهاي ملي امارات و آفريقاي جنوبي کار کرده بود و
فرگوسن قصد داشت کسي را به تيمش بياورد که کارايي بسيار بيشتري نسبت به
مکلارن داشته باشد.
کيروش
در نخستين فصل حضور در يونايتد بسيار عالي کار کرد و اين تيم توانست جام
قهرماني در ليگ برتر را از آرسنال پس بگيرد. در تابستان همان سال يونايتد
تصميم گرفت شيوه بازي خود را تغيير دهد. به همين دليل ديويد بکام را به
رئال مادريد فروخت و بازيکن جواني به نام کريستيانو رونالدو را به ترکيب
خود اضافه کرد. پيش از آمدن رونالدو، صحبتهايي در مورد حضور رونالدينيو و
آرين روبن در يونايتد شنيده شده بود ولي هيچ کدام از اين انتقالها انجام
نشدند. اين آغاز فصلي جديد براي يونايتد بود تا بازي سازي و دريبل زني جاي
سانترهاي زياد در اين تيم را بگيرد. البته در همان تابستان کارلوس کيروش
هدايت رئال مادريد را پذيرفت و به اسپانيا رفت تا سرمربي پر افتخارترين تيم
اروپا شود.
حضور در
سانتياگو برنابئو براي کيروش موفقيت آميز نبود. به دليل نتيجههايي که در
دوران افت رئال مادريد با اين تيم بدست آورد از رئال کنار گذاشته شد. حضور
کيروش در يونايتد و همکاري دوباره با فرگوسن به سود هر دو طرف بود. در آن
فصل آرسنال 15 امتياز بيشتر از يونايتد جمع آوري کرده بود و فرگوسن قصد
داشت از والتر اسميت در اين زمينه کمک بگيرد.
در
همان زمان بود که کارلوس کيروش به يونايتد بازگشت و قرارداد 3 سالهاي را
به امضا رساند. زير نظر او بود که کريستيانو رونالدو رشد کرد و با
آموزشهاي او بود که به بهترين بازيکن جهان تبديل شد. در پايان آن فصل
يونايتدها هيچ جامي را به خانه نبردند ولي فرگوسن و تيمش توانستند با راه
اندازي شيوه بازي جديدي در اين تيم به فکر پرورش بازيکنان جوان و بسيار با
استعداد اين تيم يعني رونالدو و روني باشند.
آمدن
بازيکناني مانند نمانيا ويديچ، ادوين فن در سار و پاتريس اورا خط دفاعي
بسيار محکمي را ساخت. رفتن روي کين از اين تيم در سال 2005 نيز يکي از
تصميمهاي تاثيرگذار در يونايتد بود. گفته ميشد دليل اصلي خروج کين از
يونايتد، کارلوس کيروش بوده است. کين به هيچ وجه از تاکتيکهاي کيروش
خوشش نميآمد و از آزادي عملي که به او داده بودند ابراز نارضايتي ميکرد.
بازيکناني
که در آکادمي جوانان يونايتد پرورش يافته بودند، يکي پس از ديگري از اين
تيم ميرفتند. ديويد بکام، فيل نويل، نيکي بات و حالا هواداران بايد شاهد
خروج روي کين از اين تيم ميبودند. تمام اين رخدادها نشان از آن داشت که
فرگوسن به ديد باز و ايدههاي کيروش اعتماد کرده و در حال ساخت تيمي است
که نه تنها ميخواهد در انگليس آقايي کند، بلکه به دنبال فرمانروايي در
اروپا است.
*تغيير از يک تيم انگليسي به يک تيم اروپايي
يکي
از انتقادهايي که همواره از الکس فرگوسن ميشود اين است که تيم او همواره
در اروپا ناکام است. رسيدن به 4 فينال اروپايي در دوران طولاني حضور او روي
نيمکت شياطين سرخ نشان از آن دارد که موفقيتهاي اروپايي او به هيچ وجه
قابل مقايسه با موفقيتهاي داخلي او نيستند. حضور دستياراني مانند برايان
کيد و استيو مکلارن اگر چه در اين تيم موفقيتهاي زيادي را به همراه داشت
ولي در هر حال در اروپا به هيچ وجه موفق عمل نکردند. تفکري که کيروش به
منيونايتد آورد اين بود: «موفق شدن منچستريونايتد در اروپا با مدرن کردن
شيوه بازي آنها».
تغييرات
کيروش تابستان 2006 با خروج رود فن نيستلروي از اين تيم ادامه پيدا کرد.
او معتقد بود حضور نيستلروي مانع بروز استعدادهاي کريستيانو رونالدو خواهد
شد. فرگوسن از ميان اين دو، رونالدو را انتخاب کرد و بدين ترتيب نيستلروي
به رئال مادريد فروخته شد. پسر پرتغالي در آن فصل بسيار عالي بود و 23 گل
براي تيمش به ثمر رساند، کاري که در مقايسه با 3 فصل قبل حضور او در اين
تيم بسيار عالي به نظر ميرسيد. از اين پس رونالدو به عنوان يک گلزن در
يونايتد مطرح شد. در ادامه دگرديسي يونايتد، تاکتيک و تکنيک بيش از هر زمان
ديگري وارد سيستم بازي آنها شد و سانتر کردن از کنارهها ذهنيتي بود که
کمتر از آن استفاده ميشد.
کيروش
به درستي ميديد فوتبال در حال پيشرفت و توسعه است و هافبکهاي کناري
مانند رونالدو را در مواقع مورد نياز به يک گلزن بالفطره تبديل کرد. به نظر
ميرسيد کيروش آينده فوتبال را ميديد و از بازيکناني مانند رونالدو براي
مدرن کردن فوتبال در يونايتد استفاده کرد.
شيوه
جديد کيروش موجب شد او گلهاي فراواني به ثمر برساند و با ذهنيتي که
کيروش به او داده بود، موفقيت بي نظيري براي خود و باشگاهش بدست آورد. او
در سالهاي اوج خود توانست عنوان بهترين بازيکن سال، بهترين بازيکن جوان و
بهترين بازيکن از ديد هواداران را بدست آورد. او در سال 2008 به همراه تيمش
ليگ برتر و ليگ قهرمانان اروپا را فتح کرد و به عنوان نخستين هافبک،
توانست کفش طلاي فوتبال اروپا را بدست آورد.
کيروش
همچنين سيستم 2-4-4 سنتي در فوتبال انگليس را به شکلي قابل انعطاف درآورد.
خواست فرگوسن اين بود که يونايتد فوتبالي روان و پر تحرک مانند تيمهاي
هلندي و بارسلونا ارائه کند.
از
آن پس همه نوع مدرن و شيوه بسيار عالي فوتبال يونايتدها را ديدند. تمام
اين تغييرها مديون کارهايي بود که کيروش در اين تيم انجام داده بود. او
معمار خلاقيت در خط دفاع، حمله و هافبک منچستريونايتد بود. اين تيم فوتبالي
روان ارائه ميکرد و دل هواداران را به تسخير خود درآورده بود.
*خروج کيروش و ورود همه شيوههاي قديمي
سال
2008، خروج لوييس فيليپه اسکولاري از تيم ملي پرتغال، سران فدراسيون
فوتبال اين کشور را بر آن داشت تا به دنبال کارلوس کيروش بروند. يونايتد
نيز با آنها توافق کرد تا وي را به تيم ملي بدهد و اين پاياني بود بر حضور
موفق کيروش در اولدترافورد. اين بزرگترين شکست براي يونايتد و الکس فرگوسن
بود.
يونايتد
براي يافتن جانشين براي او دچار مشکل بزرگي شده بود. فرگوسن براي نگه
داشتن کيروش در يونايتد بايد تلاش بيشتري انجام ميداد ولي او به معمار
بزرگ قهرمانيهاي اين تيم اجازه داد اين تيم را ترک کند. خروج او از
اولدترافورد به معناي افت تدريجي يونايتد در موفقيت، کيفيت و شيوه بازي و
بازگشت به شيوههاي قديمي بود. يونايتدها در سالهاي 2009 و 2011 نيز به
فينال ليگ قهرمانان اروپا رسيدند ولي مغلوب بارسلونا شدند. حضور مايک فيلان
به عنوان جانشين کيروش در يونايتد موجب افزايش فاصله اين تيم با رقبا شد.
*يونايتد ميتواند بازگردد؟
خريد
کاگاوا در تابستان نشان داد يونايتد به دنبال خلاقيت از دست رفته خود در
خط هافبک است. آنتونيو والنسيا که پيراهن شماره 7 يونايتد نيز به او داده
شده نشان داده ميتواند در خط مياني بسيار تاثير گذار باشد. ممکن است سيستم
بازي اين تيم به 1-1-4-4 تغيير پيدا کند تا فلسفه جديدي در فوتبال اين
باشگاه پايه گذاري شود.
اگر اين تيم بتواند بار
ديگر به دوران اوج خود بازگردد بايد بار ديگر شيوه فوتبال خود را مدرن کند و
در اين راه به کساني مانند کارلوس کيروش احتياج دارد. اين همان چيزي است
که هواداران اين تيم ميخواهند زيرا بسياري از هواداران اين تيم در پي خروج
کيروش دست به اعتراضهاي فراواني زدند و رفتن او به تيم ملي پرتغال را
ناشي از بي کفايتي سران باشگاه خواندند.
*برخي نظرهاي هواداران يونايتد در خصوص کيروش:
1.
همه ما دلمان براي او تنگ شده است. در حال حاضر او سرمربي تيم ملي ايران
است و تا سال 2014 نيز با آنها قرار دارد. پس از فينال 2009 نيز گفتم، مايک
فيلان به هيچ وجه تاکتيکهاي خوبي ارائه نميکند.
2. ما بيش از آنکه به بازيکنان جديد احتياج داشته باشيم، به کسي احتياج داريم که تاکتيک تيم را ترميم کند.
3.
دلمان براي کيروش تنگ شده. ما از نظر تاکتيکي افت زيادي داشتهايم. فيلان
مانند عضوي از گروهکهاي روسي در زمان جنگ سرد است و به هيچ وجه باهوش به
نظر نميرسد.
4. هر بار که شکست ميخوريم، ياد کيروش ميافتيم.
5.
کيروش بهترين است. او را برگردانيد. مايک، ايدههاي تو تمام شدهاند.
ناراحت کننده است که اين اتفاق براي منچستريونايتد افتاده است.
6.
بله، همه ميدانند که الکس فرگوسن در ايدههاي تاکتيکي خوب نيست. در بازي
برابر اورتون بار ديگر توپ را به کنارهها ميبردند و توپ زيادي به رابين
فن پرسي نرسيد. کاگاوا خوب بازي کرد ولي هر زماني که ناني در سمتي بازي
ميکند که والنسيا حضور دارد، عملکرد ضعيفي از خود به جا ميگذارد، اگر چه
بازيکن بسيار خوبي است. يک بازيکن جوان بايد جانشين پاتريس اورا شود و
مايکل کريک نيز نبايد در دفاع مياني به کار گرفته شود. الکس فرگوسن نيز يک
دستيار بسيار خوب نياز دارد.
7. همه ديدار
منيونايتد و بارسا در نيمه نهايي ليگ قهرمانان سال 2008 را به خاطر
ميآورند. کيروش در آن ديدار با کار تاکتيکي و بدون نقص خود توانست اين
تيم را شکست دهد. تعجبي نميکنم که پس از آن نتوانستيم بارسا را شکست دهيم.
8.
بهتر است هر چه زودتر فيلان را بيرون بيندازيم. شيوههايي که او براي بازي
يونايتد انتخاب ميکند موجب ميشود در زمان بازيها خوابم بگيرد.
افتخارات يونايتد در زمان کيروش (5 سال):
3 قهرماني در ليگ برتر انگليس
2 سوپرکاپ
يک قهرماني در اروپا
2 جام اتحاديه